سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : سعید توفیقی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب

هرچه در ساحل نشستم جزرم اصلاً مد نداد           عرش بر شعرم مجالی که به فرش افتد نداد
سِیر کردم واژه‌ها را عـقـلم امّـا قـد نـداد           چشم وا کردم نشان من به جز ابجد نداد


لاجَرَم با پای دل در سیـر ابجد پَـر زدم

شصت و نه دفعه پلاک شصت و نه را در زدم

شصت و نه دفعه وضو پشت وضو اما نشد           شصت و نه دفعه توسل؛ باب حاجت وا نشد
زیر و رو شد واژه‌ها مضمون نو پیدا نشد           شصت و نه دست دعا بردیم تا بالا نشد

در همین اثنی دمی گیرا به فریادم رسید
یا حسینی گفتم و خیرش به اجدادم رسید

یا حسـیـنـی گـفـتـم و دلـداده زیـنب شدم           هو کشیدم تا که مست از باده زینب شدم
عشق دام انـداخـت و آزاده زیـنـب شـدم           سجده‌ای کردم به خاک افتاده زینب شدم

گرچه دارد بیش ازاین الفاظ حرمت زینبش
می‌نویسم عشق می‌خوانم به جرأت زینبش

بعدلالا؛ گـریـه‌هـا پـایـان نمی‌گـیرد چرا           ابرها لبـریز؛ پس بـاران نمی‌گـیرد چرا

طفل کوچک فرصت جولان نمیگیرد چرا           شاه تشـنه در بـغـل قرآن نمی‌گـیرد چرا

رفت در آغوش دلبر زهرها چون قند شد
گریه گریه؛گریه‌ها تـبدیل بر لبـخـند شد

عقل سینه چاک کرد و ناگهان بی‌هوش شد           عشق شد آرام تا با عـشق هم آغوش شد
وقت مستی سر رسید و باده ساغرپوش شد           تا سرانگـشت محـبت شانه گـیسوش شد

کربلا در جلوه آمد؛ زخـمها سـرباز کرد
خواهر اول چشم بر روی برادر باز کرد

چشمها را باز کرد و عـاشـقی آغـاز شد           دل برفت از دست و یک آن روح در پرواز شد
با اشـارات نـظــر دلــدادگـی ابـراز شـد           دستها گهـواره شد هنگام خـواب ناز شد

لای لایی برادر خواهرش را خواب کرد
چشم بست و در مسیرعشق فتح الباب کرد

هر دوتا صیاد هر دو چون شکار یکدگر           هر دو مؤمن هر دو تا آئـیـنه دار یکدگر
هر دو تا ثـابـت قـدم پـای قـرار یـکـدگر           شب نمی‌شد روزشـان الّا کـنـار یکـدگر

هر دوتا واحد شدند و عشقشان مشروح بود
آن قَدَر که در دو تا پیکر فقط یک روح بود

مظهر ایمان حسین و روح ایمان زینب است           موج دریاها حسین و ابرباران زینب است
خیمه عفت حسین و حافظ آن زینب است           خط خط قرآن حسین و جلد قرآن زینب است

این یکی شمس هدایت آن یکی شمس حیاست
این یکی ابن الولایت آن یکی بنت الهداست

کیست زینب صبر مطلق روح عفت جان عشق           ثانی زهرای مرضیه نوک پیکان عشق

مادر کربـبـلا بـانـوی هـم پـیـمان عـشق           کیست زینب دخت حیدر خواهر سلطان عشق

بانویی که کفّه غم را کفایت کرد اوست
آنکه در عصر دهم نقل ولایت کرد اوست

بانوی معصومه خانوم جـلـیله کیست او           پاک از هر نوع؛ اخلاق رذیله کیست او
مریم عذرای این قوم و قـبـیله کیست او           بین زنهای جهان شخص عقیله کیست او

کیست او؟ آنکه به جز فریادعفت سر نداد
دادعباس و عـلی اکـبر ولی معـجر نداد

دور بازوی شهامت نقش بازوبند اوست           آن کسی که می‌زند بر کشته‌اش لبخند اوست
آنکه یک جا از تعلق های خود دل کَند اوست           وانکه بگذشته است حتی از دوتا فرزند اوست

با دو رکعت عشق حتی از نوافل هم گذشت
در مسیر عاشقی از مـیوه دل هم گذشت

چندباری این مسیر خیمه را طی کرد او           با تمـام عـشـق اصـرار پـیـاپـی کـرد او
تا دوتا گـلدسته را تـقدیم بر وِی کرد او           اسب آقازاده‌هایش را خودش هِی کرد او

عشق را اثبات کرد او یک تنه با بچه‌هاش
لافتی جـز زینب ولاسـیف الّا بـچه‌هاش

الغرض این زینبی که کعبۀ منظـور بود           آنکه از همسایه‌ها هم سایه اش مستوربود
وای برمن بعدعاشورا حجابش نور بود           در حصار اخنس و شمر و سنان محصور بود

بی‌محارم از مسیر کوفه سمت شام رفت
عصمت مستوره در انظار خاص وعام رفت

نقد و بررسی

باده مستی حسین و ظرف باده زینب است           جاده عزت حسین و نور جاده زینب است

حاکم مطلق حسین و سرنهاده زینب است           شرزه شیرنر حسین و شیر ماده زینب است



این یکی طوفان کند آن یک قیامت می‌کند

این سر و جان می‌دهد آن استقامت می‌کند